تا کی دل من چشم به در داشته باشد ؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد . . .
.
.
.
.
ای کاش که من پیر شوم در بغلت
با دست تو زنجیر شوم در بغلت
پرواز پر از حس رهایی ست ولی
ای کاش زمین گیر شوم در بغلت
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
بی تاب تر از جان پریشان در تب
بی خواب تر از گردش هذیان بر لب
بی رویت روی او بلاتکلیفم
مثل گل آفتابگردان در شب
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما
یک دلبر به ، به که دوصد دل برما
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما
یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
همین امروز یا فردا تو را از دست خواهم داد
چگونه بگذرم از تو بگویم هرچه باداباد ؟
مگر هر قصه ی شیرین شبی پایان نمیگیرد ؟
و تو آن قصه ای هستی که بی آغاز میمیرد …
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
او رفت و انتظارش باقیست
پشت قدمش عبور اشکم جاریست
ای کاش بداند که پس از او عمری
در خلوت من همیشه جایش خالیست
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
اگه یکی باشه منو بفهمه
براش غرورمو بهم می زنم
گریه که سهله ، زیر چتر شونش
تا آخر دنیا قدم میزنم
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
بدون عشق نشان از جهان نخواهد ماند
بماند عشق ولیکن جهان نخواهد ماند
خزان عمر من آمد بهار عمر تو شد
بهار عمرِ تو هم ای جوان نخواهد ماند
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست ؟ عشق کدام است ؟ غم کجاست ؟
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
به دنبال کدام پایان خلاف جاده ایستادی ؟
چرا تا عادتت کردم به فکر رفتن افتادی ؟
چرا باید به تنهایی دوباره بی تو برگردم ؟
کجای جاده بد بودم ، کجای قصه بد کردم ؟
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
شب سردی ست و هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماه پیشانی من ، دلبر بارانی من
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
نذر کردم تا بیایی هرچه دارم مال تو
چشم های خسته پر انتظارم مال تو
یک دل دیوانه دارم با هزاران آرزو
آرزویم هیچ ، قلب بیقرارم مال تو !
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت
که زخم های دل خون من علاج نداشت
تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم
که داغ سینه ی من را درخت کاج نداشت
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
بیا دوباره به چشمان هم نگاه کنیم
بیا دوباره در این باره اشتباه کنیم
من و توایم که تنها گناهمان عشق است
عجب گناه قشنگی ، بیا گناه کنیم
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
دلم دلگیره این روزا
تنم دلتنگ موندن نیست
دیگه دلواپس روزو
به تاریکی رسوندن نیست
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
ﺁﺑﺎﺩ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺧﺮﺍﺑﻢ ﮐﺮﺩﯼ
یک ﺯﻧﺪﻩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﺮﺩﻩ ﺣﺴﺎﺑﻢ ﮐﺮﺩﯼ
ﺑﺎ ﺷﻮﻕ ﮐﺒﻮﺗﺮﺍﻧﻪ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ
ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻡ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﮐﺮﺩﯼ
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
جان رفته ولی زخم وفایت نرود
تاثیر طلسم چشم هایت نرود
فرشی ز دل شکسته انداخته ام
آهسته بیا ، شیشه به پایت نرود
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
ﺩﻟﻲ ﺑﻲ ﺗﺎﺏ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﻣﺜﻞ ﺷﻌﺮﻱ ﻧﺎﺏ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻏﺮﻝ
ﺑﺎ ﺳﺮﻭﺩ ﺁﺏ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
ﺷﺒﻲ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﻪ ﺩﻳﺪﻡ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ
ﺍﺯ ﻓﮑﺮ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﻗﺪ ﻧﮑﺸﻴﺪﻡ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ
ﺍﺯ ﻓﮑﺮ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮﻱ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭﻟﻲ
ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﭙﺮﻳﺪﻡ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
نمیدونی چه کاری با دلم کردی
نمیدونی چه غمگینم نفهمیدی
نمیشناسی منو از من چقدر دوری
تو این روزا چه بی رحمانه مغروری
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
ندیدی چشم غمگین و تر من
تو رفتی و نشد این باور من
به پایت می نشینم تا بیفتد
دوباره سایه ی تو بر سر من
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
ارباب شده ، گرفته یک برده دلم
عمریست کشیده دور من نرده دلم
چندیست که فکر میکنم حتی عشق
چیزیست که از خودش در آورده دلم
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست مرا بال و پری نیست
حالا که مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
بگذار که درها همگی بسته بمانند
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
نداند کسى جز من و روز و شب
که بر من چه روز و چه شبها گذشت
چه حاصل ز دیروز و امروز من ؟
که این هر دو در فکر فردا گذشت
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
تو گفتی با منی ؛ من تار و تو پود
ولی در با تو بودن دل نیاسود
دلم ، بغضم ، غرورم را شکستی
ببینم ! این کجایش عاشقی بود ؟
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
دلگیرم از تمام خودم ، از زمان ، زمین
از تو همیشه مثل خودم با دلم عجین
این روزهای بی غزل این روزهای تلخ
می خواستم کنار تو باشم فقط همین !
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
لبریز غزل بیا همی آهسته
چون آیه بخوان مرا کمی آهسته
آهسته مرا رها بکن از سر عشق
تا در تو رها شوم دمی آهسته
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
وای بر من تو همانی که امیدم بودی ؟
تو همان چشم سیه دلبر افسونگر من ؟
هرچه کوشم مگر این حادثه باور نکنم
میدود یاد خطاهای تو در باور من
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻼﻃﻢ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﺎ ﺧﯿﺰﺵ ﻣﻮﺟﻬﺎ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭﺩ
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
ب من برگردون احساسی ک آرومم کنه بازم
وگرنه من بدون تو با دلتنگی نمی سازم
میام پیش تو ک رفتی حالا ک سرد و غمگینم
تو هم برگردون آغوشت ک من محتاج تسکینم
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
جانم بلب از لعل خموش و رسید
از لعل خموش باده نوش تو رسید
گوش ثوشنیده ام دردی دارد
درد دل من مگر به گوش تو رسید
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
ای زلف مسلسلت بلای دل من
وی لعل لبت گره گشای دل من
من دل ندهم بکس برای دل تو
تو دل مده بکس برای دل من
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
کم نامهی خاموش برایم بفرست
از حرف پرم گوش برایم بفرست
دارم خفه میشوم در این تنهایی
لطفاً کمی آغوش برایم بفرست
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
در دفتر شعر من صدا پنهان است
یک رود پر از ستاره در جریان است
من در سر خود ابر زیادی دارم
جیب کلمات من پر از باران است
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
در وطن مثل غریبانم،نمی دانم چرا
روز و شب سر در گریبانم، نمی دانم چرا
هر که از روی دل جانم فدایش می کنم
مثل عقرب می زند نیشم، نمی دانم چرا
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر از هزار نتوانم کرد
خواجه عبدالله انصاری
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
درخت غم بجانم کرده ریشه
بدرگاه خدا نالم همیشه
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
اجل سنگست وادم مثل شیشه
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
الله به فریاد من بی کس رس
فضل و کرامت یار من بی کس بس
هر کسی به کسی و حضرتی مینازد
جز حضرت تو ندارد این بی کس کس
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
سم آخر زغم عشق تو دیوانه شوم،
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم،
آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب،
نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب.
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
چو دلبر من به نزد فصّاد نشست
فصّاد سبک دست سبک دستش بست
چون تیزی نیش در رگانش پیوست
از کان بلور شاخ مرجان برجست
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
لبخند زدی بهار بی تاب شکفت
یک پنجره روبروی مهتاب شکفت
آن لحظه که چشمه از نگاهت جوشید
احساس فرو خفته مرداب شکفت..
ک گوشه نشسته ام پر از تشویشم
نقاشیه چشمان تو هم در پیشم
زیبا تر از انی که تصور بکنم
من جز تو به هیچکس نمی اندیشم.
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
به که باید دل بست ؟
به که شاید دل بست ؟
نقش هر خنده که بر روی لبی میشکفد ـ
نقشه یی شیطانیست
در نگاهی که تو را وسوسه عشق دهد ـ
حیله پنهانیست .
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
از شبنم عشق خاک آدم گل شد
شوری برخاست. فتنه ای حاصل شد.
سر نشتر عشق. بر رگ روح زدند.
یک قطره ی خون چکید و نامش « دل» شد.
دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه
.
.
.
کرانی ندارد بیابان ما
قراری ندارد دل و جان ما
چگونه زنم دم که هر دم به دم
پریشان تر است این پریشان ما
ترسم آخر زغم عشق تو دیوانه شوم،
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم،
آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب،
نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب
عکس دختران ایرانی کلیک کن